برندگان بازی دارت بعد از برنده شدنشان چنان غرش و نمایش پیروزمندانه ­ای از خود سر می ­دهند که مشابه آن را در دنیای مسابقات تنها در قهرمانان وزنه ­برداری پس از وزنه زدن می­ بینیم. آنگاه که آن دارت ­اندازانِ مصمم و این قهرمانان ورزشکار از شرّ سنگینی وزنۀ بی ­امان بالای سر و سبکی و سردی تحمل ناپذیر دارت رها شدند، جز با چنین فریادی نمی­ توانند از فشار حمل آن جاذبه ­ای که تنها همین چند ثانیه پیش و تنها برای همان چند ثانیه هم در دستان و هم بالای سر خود تحمل می ­کردند خلاص شوند. 

اگر چند مورد لاغر و قهرمان دارت­ باز و البته سبک ­وزنان وزنه ­بردار را نادیده بگیریم، مشابهت دیگر آن «بازیکنان» و این «ورزشکاران» به غیر از غریو شادی پس از برد شاید شباهت کم و بیش یکسان جثه و هیبت ایشان باشد. تفاوت اما بسیار زیاد است. از همین نام و عنوانی که بر ایشان داده می ­شود تا ارج و قربی که آنها در دنیای ورزش و مسابقات دارند. یکی قهرمانِ قهرمانان جهان می ­شود که همچون آرش بار گرانی را بر کمان خود کشیده و دیگری حتی برای برخورداری از نام ورزشکار هم باید بجنگد چه برسد به قهرمان ورزشکار شدن؛ چه برسد به اینکه حتی بازی­ ای را که در آن برده با یدک کشیدن صفاتی چون فکری یا تمرکزی به ورزش بچسباند. مانند بزرگان شطرنج که همیشه بعد از ورزش، فکری بودن آن را هم بر نام رقابت و حرفۀ خود اضافه کرده­ اند: ورزش فکری یا حتی عجیب تر از آن : هنر فکری. 

البته ورزش در راه خود هم به فکر احتیاج دارد و هم هنرمندی در اجرا، وگرنه به مقصد نمی­ ر­سد، اما آنگاه از هنر و تفکر جدا می ­شود که خصایص «ورزشی» آن غالب شود؛ همچون هنر رزم در ورزش جودو یا استراتژی چیدن و فکر فوتبالیست در ورزش فوتبال. هر نامی برای چیزی برای خطاب دادن صفت غالب و بارز آن چیز است تا هنگام خطاب آن نام به ذهن شنونده مختصاتی کلی از آن چیز بدهد. شیرینی حتما شکر اضافه ­تری از شیر دارد و حتما فیلم کمدی از فیلم عاشقانه مفرح ­تر است و البته که آسمان آبی و خورشید طلایی است اما شیر و فیلم عاشقانه و آسمان و خورشید هم از قند و تفریح و رنگ­های دیگر بی ­خبر نیستند.  هر چالشی آن زمان که به رقابتی تبدیل شود که در آن حریف، چه دیگری باشد و چه خویشتن، پایاپای در پیشی گرفتن پیش برود، شروع تبدیل آن چالش به ورزش شدن است. اما برای ورزش ماندن و ورزش خواندن آن چالش، یا ورزش شدن هر رقابت، بدون آنکه توضیح و صفتی دیگر را به همراه یدک بکشد باید به چه رأیی رجوع کنیم؟