با وجود آنچه تجارب و توصیه ها و نصایح و روایات به ما می آموزند، فاصله از سختی و رنج تا راحت و سعادت شاید گاهی از سر تصادف و اتفاق حتی به ثانیه هم نرسد، چه برسد به انتظار کشیدن سالیانه، طولانی و زنده نگاه داشتن شعلۀ امیدی که همگان توانایی مراقبتش را در دل و جان خود ندارند. بر همین اساس، یعنی تصادف، هستند اعمالی که از انجام آنها لحظه ای نگذشته و ما، فاعلان آن عمل، در آن نتیجۀ انجام آن را چه خوب و چه بد می بینیم؛ همچون ضربه ای که بازیکن فوتبال بعد از زدن به توپ ِکاشته شده می نوازد و ثانیه ای بعد آن را در تاق دروازه یا در دستان دروازه بان یا تیرک و حتی در دست تماشاچیان می بیند و باز همچون پرتابی که بازیکن دارت بعد از انجامش درجا صدای اصابت سختش را با تریپل بیست تخته یا تیغه مزاحم بولزای و یا صدای نرم و شکنندۀ آن به محافظ دور تخته می شنود.
از چرخاندن فرمان رانندگی برای برخورد نکردن با مانع پیش روی مسیر، روانه کردن ضربه تا به سرانجام رسیدن توپ، از رها کردن دارت تا نهایی شدن امتیاز و از هر اقدام به انجام تا هر نتیجۀ عمل چقدر فاصله است؟ زمان طی شدن این فواصل را با چه ترفندی از آن خود کنیم و با رانندگی درست و چیرگی بر تکنیک فیزیکی و تمارین ذهنی، آن فاصله را به کوتاهترین و بی نقصی هر چه تمامتر به مقصد برسانیم؟ نمی دانیم! جواب ما سعی به پاسخ صحیح این پرسش نخواهد بود. اما دستکم سعی می کنیم مسیر را درست انتخاب کنیم، چه با مسیر اشتباه، نه تنها این فاصله و مهارت را به استادی نمی رسانیم، بلکه شاید هیچ وقت نه دیگر محدودۀ مسیر را و نه تور را بیبنیم، و نه تخته را و نه سعادت و راحت لذت از انجام به ثمر رساندن ساعاتی را که به خیال خود مشغول تمرین و استادی بوده ایم.
با همان مثال و همان فرمان اگر ادامه بدهیم، برای رانندگی به آموزشگاه، برای فوتبالیست شدن به ورزشگاه و برای مهارت در دارت به «باشگاه دارت» می رویم. برای خلاصه کردن جواب خود به دیگران وقتی در حال تمرین دارت هستیم، کوتاه می گوییم که در باشگاهیم یا داریم در باشگاه تمرین می کنیم یا الان دیگه داریم در باشگاه کارمان را تمام می کنیم و حتما شنوندۀ ما با شناختی که از ما دارد متوجه خواهد شد که منظور ما از باشگاه، بدنسازی، کتابخوانی، اصناف یا باشگاههای معمول دیگر نیست، بلکه باشگاه ما باشگاه نامعمول دارت است و ما مشغول بدن و بحث و بازی نیستیم. ما در حال فعالیتی هستیم که در هر لحظه از آن مشغول به بحث با بدنمان برا ی کنترل اعصابمان برای به کارگیری عضلۀ چموش و رهایمان هستیم تا بازی پرتاب را به چالش و ورزشی منظم و دقیق نزدیکتر کنیم. ما در باشگاه دارت نیستیم. ما در خانۀ دارت هستیم. ما در این خانه به امن و استراحت نمی رسیم، ما داریم در این باشگاه-خانه-آموزشگاه، می آموزیم. ما در این آکادمی دارت می آموزیم و همانطور که همیشه ورد زبان مربیان و آموزندگان این آکادمی است، با هر باخت هم حتی نمی گوییم که باختیم، فریاد می زنیم: آموختیم.
جدای آنچه تجارب و توصیه ها و نصایح و روایات به ما می آموزند، فاصله از سختی و رنج تا راحت و سعادت آنگاه که پس از ساعات و سالیان متمادی معطوف و متوجه به شعله ور کردن زبانۀ آتش اشتیاق درونمان شود، دیگر نه از سر تصادف و یا الزام مهارت پس از تمرین بسیار، بلکه با هر لحظه و ثانیه از نیت اراده تا انجام آن کار، دچار راحت و سعادت خواهیم بود.
دیدگاه خود را بنویسید